دکتر پیمان دوستی

استعاره گلام سفرهای گالیور در اکت

از دوران کودکی به طور حیرت انگیزی به برنامه “سفرهای گالیور” علاقه داشتم. شخصیتی در این برنامه وجود داشت که همه ما او را با نام “من می‌دانستم” می‌شناسیم. بله، “گلام” شخصیتی بود که همیشه هشدارهایی در خصوص وقایع ناخوشایند اعلام می‌کرد.

منبع: دوستی، پیمان. (۱۴۰۰). مهارت های زندگی بر اساس پذیرش و تعهد درمانی متمرکز بر شفقت. انتشارات امین نگار: تهران. چاپ چهارم.

سفارش این کتاب

گرچه گاهی هشدارهای او جدی بود، اما در اکثر مواقع شدت هشدارها با موقعیت تهدید همخوانی نداشت. کمی که سنم بیشتر شد، متوجه حضور “گلام” در وجود خودم هم شدم. نام او را “ذهن قصه گو” گذاشتم.

این کاملا طبیعی است که ذهن هشدارهایی در خصوص اتفاقات ناگوار آینده، خاطرات ترسناک گذشته، و یا تهدیدهای غریب الوقوعی که ممکن است اتفاق بیوفتد به ما بدهد. این بخشی از کارکردهای طبیعی ذهن انسان است. بعضی از داستان‌هایی که ذهن تعریف می‌کند کاملا واقعی هستند که به آنها حقایق می‌گوییم. اما سوال اینجاست که چسبیدن به‌این افکار، چه کمکی به غنی زندگی کردن ما می‌کند؟

زمانی که ذهن‌تان شروع به تعریف داستان‌ها می‌کند، به افکار خودآیندتان توجه کنید و هر یک را مشخص کنید.

فاجعه سازی(گذشته یا آینده): ………………………………….

آرمانی سازی(گذشته یا آینده): ………………………………….

مرور خاطرات: ………………………………………………………

ترس‌های آینده: …………………………………………………….

سایر کارکردها: ………………………………………………………..

حال که این کارکردها را شناسایی کردید، به آنها از زاویه دیگری نگاه کنید. محتویات ذهن‌تان را بر روی تکه‌هایی از کاغذ بنویسید و آنها را کمی دورتر از خود قرار دهید. می‌خواهم از نمایی بالاتر و بدون غرق شدن به آنها نگاه کنید. اینها همان چیزهایی هستند که کنترل زندگی شما را به دست گرفته اند. افکاری که مانع انجام دادن کارهای شما می‌شوند. هشدارهایی که مانع غنی زندگی کردن‌تان می‌شوند. به راستی این همان زندگی است که می‌خواهید داشته باشید؟ می‌خواهید به افکار اجازه دهید که شما را کنترل کنند؟ شما نمی‌توانید مانع حضور آنها شوید، اما چطور زندگی کردن و رفتار کردن‌تان کاملا در دست خودتان است.

مطالب بیشتر:

لنگر انداختن با تنفس آگاهانه (مایندفولنس)

وقتی در یک موقعیت استرس زا هستید، هیچ چیز شما را آرام نمی‏کند. این مسأله به­ این دلیل است که بدن شما طی میلیون‏ها سال در مواقعی که در یک موقعیت چالشی یا تهدید کننده هستید، برای داشتن پاسخ “جنگ و گریز” تکامل یافته است. پاسخ جنگ و گریز به این معنی است که بدن شما خودش را آماده می‏کند که یا فرار کنید و یا بمانید و بجنگید.

منبع: درمان پذیرش و تعهد با عشق (سفارش این کتاب)/ نویسنده: راس هریس/ مترجمان: پیمان دوستی، سپیده هدایتی، حسین محققی

سفارش این کتاب

ضربان قلبتان بالا می‏رود، ماهیچه ‏ها منقبض می‏شوند، سطح آدرنالین افزایش می‏یابد و شما احساساتی قوی مانند ترس یا عصبانیت را تجربه می‏کنید. تا کنون هیچ تکنیک آرام سازی شناخته نشده تا بشر را، زمانی که در یک موقعیت چالش­انگیز است آرام کند.

تکامل با شما در این زمینه پیوند خورده است. اگر یک دیو مرگبار با آرواره‏های شکاف‏دهنده و دندان‏های بسیار تیز به دنبال شما باشد، می‏خواهید با سرعت هر چه تمام فرار کنید یا بمانید و بجنگید. مسلماً مغز شما نمی‏خواهد که دراز بکشید و آرام باشید؛ بنابراین تکنیک های آرام سازی، زمانی که در موقعیت چالشی یا تهدید کننده هستید کار نمی‏کند.

اگر تابه‌حال تکنیک‌های آرام سازی را یاد گرفته‏اید، آن را با تجارب خود بررسی کنید. این تکنیک‌ها زمانی تأثیر مثبت دارد که در آرامش بسر می‌برید، مثلا زمان استراحت و نهار در پارک، زمان گوش دادن به CD در اتاق خواب، زمانی که بعد از کلاس یوگا روی زمین دراز کشیده‏اید، یا روی یک راحتی در اتاق درمانگر خود نشسته‏ اید.

ولی عملاً شما را هنگامی که در میان یک موقعیت چالشی مانند سخنرانی، امتحان، رفتن به مصاحبه و یا هنگام یک مشاجره با همسرتان در مورد مسأله­ای دردناک هستید، آرام نمی‏کند.

بیش‏تر افراد تنفس آگاهانه را آرام بخش می‏یابند، اما مهم است که بدانید: تنفس آگاهانه از تکنیک های آرام سازی نیست. تنفس آگاهانه مانند لنگر انداختن است. هنگامی که شما در وسط یک طوفان عاطفی هستید، شما را از دست طوفان خلاص نمی‏کند ولی محکم و ثابت نگاه‏تان می‏دارد تا طوفان تمام شود.

لنگر انداختن با تنفس آگاهانه

پس تنفس آگاهانه در ابتدا و مهم‌تر از همه یک لنگر است وشما را تا زمانی که طوفان تمام شود ثابت نگه می‏دارد؛ اما این یک راه جادویی برای آرام کردن امواج نیست. بدین معنی است که اگر به جای اینکه با آن به عنوان یک تکنیک آرام سازی برخورد کنید، به عنوان یک راه ثابت و محکم نگه داشتن خود توجه کنید، می‏توانید بهترین نتایج را داشته باشید.

مطالب بیشتر:

افسانه عشق ابدی

آیا عشق ابدی واقعاً وجود دارد؟

در روزهای اول یک رابطه، احساسات عاشقانه شدید و طولانی‌ هستند. این چیزی است که ما معمولاً به آن “مرحله ماه‌عسل” رابطه می‌گوییم؛ اما این زمان خیلی طول نمی‌کشد (در بیشتر روابط، به‌طور متوسط ​​شش تا هجده ماه) و به‌ندرت بیش از سه سال است.

منبع: درمان پذیرش و تعهد با عشق (سفارش این کتاب)/ نویسنده: راس هریس/ مترجمان: پیمان دوستی، سپیده هدایتی، حسین محققی

سفارش این کتاب

هنگامی‌که این حس به پایان رسید، به‌طورکلی احساس خلأ می‌کنیم. درواقع، هنگامی‌که مرحله ماه‌عسل به پایان می‌رسد، بسیاری از مردم از همسرشان جدا می‌شوند و استدلالشان این است: “درسته. من دیگر عاشق نیستم، بنابراین واضح است که همسر مناسبی برای من نیست. من دیگر در این رابطه نمی‌مانم”.

افسوس، آنچه که تنها اندکی از افراد آن را دریافته اند این است که یک رابطه امن، عاشقانه و معنادار درست زمانی آغاز می‌شود که رابطه از مرحلۀ ماه عسل فراتر ‌رود (واقعیتی که ترانه‌سرایان، شاعران و آوازه خوان ها به آن بی‌اعتنا هستند).

مرحله ماه ‌عسل مثل این می‌ماند که ماده ‏ای مخدر را استعمال کرده‌اید و ازخود بی‌خود شده‌اید. حالا این مواد دارند با احساسات شما بازی می‌کنند. هنگامی‌که از خود بی‌خود شده‌اید همسرتان فوق‌العاده به نظر می‌رسد؛ اما واقعیت را نمی‌بینید، شما صرفاً تصوراتی دارید که ناشی از مصرف مواد مخدر است.

تنها زمانی که آثار آن از سرتان پرید همسرتان را همانطور که هست می‌بینید. ناگهان متوجه می‌شوید که زره درخشان شوالیه، از نقاطی زنگ‌زده پوشیده شده است و این اسب سفید درواقع الاغی خاکستری رنگ است و یا لباس ابریشم خالص دوشیزه تنها نایلونی ارزان ‌قیمت است و گیسوان بلند طلایی‌اش یک کلاه‌گیس است. طبیعتا شاید کمی به شما شوک وارد شود؛ اما درست همین­جا فرصتی برای ایجاد یک رابطۀ صمیمی و واقعی بین دو نفر که یکدیگر را همان‌گونه که هستند می­ببینند، نهفته است.

منبع: هریس، راس. (۲۰۰۹). درمان پذیرش و تعهد با عشق. ترجمه دوستی، پیمان. هدایتی همدانی، سیده سپیده.  محققی، حسین. (۱۳۹۸). انتشارات امین نگار: تهران.

مطالب بیشتر:

استعاره هم اتاقی در درمان پذیرش و تعهد (اکت) ACT

می‌خواهم پیشنهاد مفیدتری درباره اضطراب بدهم. به‌جای اینکه در صدد کاهش یا حذف اضطراب باشید، در مورد چگونه بهتر زیستن با آن فکر کنید. برای لحظه‌ای تجسم کنید دوران دانشجویی خود را سپری می کنید هم اتاقی دارید که اصلا از وی خوشتان نمی‌آید، لذا تمام تلاش خود را برای بیرون راندن وی از اتاق می‌کنید

منبع: دوستی، پیمان. (۱۳۹۸). مبارزه بی پایان. انتشارات امین نگار: تهران

سفارش این کتاب

. همه تمرکز شما از درس خواندن و زندگی کردن برداشته شده و زمان و انرژی زیادی صرف بیرون راندن او از اتاق می کنید. تلاش شما تا به امروز هیچ فایده ای به همراه نداشته است. بی شک هم اتاقی شما نیز آرام ننشسته و هر کوششی را برای آزار شما انجام می‌دهد.

حال از امروز تصمیم می‌گیرید که به مبارزه‌تان با وی خاتمه دهید و تمرکزتان را بر روی زندگی و درس‌تان بگذارید. مسلما در چنین شرایطی او نیز کمتر به دنبال آزار شما خواهد بود، هرچند هنوز هم از یکدیگر خوشتان نمی آید. پس از اندکی ممکن است متوجه شوید که وجود وی گاهی می تواند مفید هم باشد.

اسم این هم اتاقی را “اضطراب” می‌گذاریم.
واقعیت این است که می‌توان احساس اضطراب داشت اما با اطمینان عمل کرد و این توانایی ما را به یکی از موضوعات کلیدی درمان پذیرش و تعهد سوق می‌دهد: دیگر تلاش نکنید تا احساساتتان را کنترل کنید و به‌جای آن سعی کنید حواستان به کاری که می‌کنید باشد. این تأکید بر عمل است که ACT مثل یک کلمه و نه مثل حروف A-C-T تلفظ می‌شود.

مطالب بیشتر:

استعاره سرنشینان خودرو در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (اکت)

اگر راننده خودرویی باشید که چهار سرنشین دارد، در شرایط بحرانی چطور برخورد می‌کنید؟ تصور کنید سرنشینان خودرو شما یک پیر‌مرد که سابقه رانندگی با ماشین‌های قدیمی دارد، یک درشکه چی، یک نوجوان و یک کودک است.

منبع: دوستی، پیمان. (۱۳۹۸). مبارزه بی پایان. انتشارات امین نگار: تهران

سفارش این کتاب

حال شما در شرایط بحران قرار گرفته‌اید و هر کدام از سرنشینان به شیوه خودشان می‌خواهند کنترل اوضاع را به دست بگیرند. پیر‌مرد می‌خواهد ماشین را به سبک خودروهای قدیمی هدایت کند، درشکه چی می‌خواهد آن را به سبک درشکه کنترل کند، نوجوان از این شرایط به وجد آمده است و کودک ترسیده است. هرکدام از سرنشینان می‌خواهند به نحوی کمک کنند و از دیدگاه خودشان منطقی ترین کار ممکن را انجام می‌دهند. اگر کنترل خودروی خود را به دست آنها بسپارید چه فاجعه‌ای رخ می‌دهد؟ فاجعه بدتر زمانی اتفاق می‌افتد که به جای کنترل خودرو، سعی در قانع کردن مسافران کنید.

در چنین شرایطی عاقلانه ترین کار این است که به راندن خودتان ادامه دهید. شما همچنان می‌بینید که مسافران چه می‌کنند، همچنان می‌شنوید که آنها چه می‌گویند، اما به مسیر خودتان ادامه می‌دهید. نکته جالب این است که پس از آنکه شرایط بحران به پایان برسد مسافران دوباره به شما اعتماد کرده و دست از سر و صدا بر می‌دارند. مسافران این خودرو نمادی از افکارتان هستند.

در اینجا با مفهوم کلیدی دیگری در درمان پذیرش و تعهد (اکتACT) آشنا می‌شویم. توانایی شنیدن آنچه افکار می‌گویند اما انجام دادن آنچه که باید انجام دهیم.

مطالب بیشتر:

استعاره سگ خانگی و کوسه در درمان پذیرش و تعهد (اکت)

زمانی که نوبت به نزدیک‌ترین روابط می‏رسد، شما یک سگ خانگی یا یک کوسه هستید؟
این پرسش را تونی والاس یک مشاور گروهی در کانبرای استرالیا مطرح می‏کند. او از این پرسش برای مشخص کردن نگرش مراجعانش کمک می‏گیرد. برای چند لحظه تصور کنند رابطه با یک سگ خانگی چطور است؟

منبع: درمان پذیرش و تعهد با عشق (سفارش این کتاب)/ نویسنده: راس هریس/ مترجمان: پیمان دوستی، سپیده هدایتی، حسین محققی

سفارش این کتاب

آن سگ کوچک فقط به شما اهمیت می‏دهد. فقط می‏خواهد با شما باشد و شما را راضی نگه دارد.

زمانی که از در وارد می‏شوید از دیدن شما سرمست می‏شود، می‏پرد و دمبش را تکان می‏دهد، سعی می‏کند شما را لیس بزند، او هیچ‌وقت از شما خسته نمی‏شود، همیشه از اینکه شما بیرون می¬روید ناراحت می¬شود، شما می‌توانید او را نادیده بگیرید، بزنید، گرسنگی بدهید اما او هنوز می‌خواهد با شما باشد.
حالا، رابطه با یک کوسه چطور است؟ خیلی سخت!

کوسه به شما اهمیت نمی‏دهد، تمام توجه‌اش به علایق خودش است- اگر به او خوب غذا بدهید ممکن است شما را تنها بگذارد، اما اگر به او غذا ندهید شما را می‏خورد- تلاش برای رابطه با کوسه اتلاف وقت است.
در یک رابطه انسانی سالم، باید بین این دو نقطه، تعادلی ایجاد کنیم. اگر رابطه فقط در مورد شماست (نیازها، تمایلات، آرزوهای شما) همسرتان به شما به چشم یک کوسه نگاه می‏کند. او همیشه برای شما غذا تهیه می‏کند تا او را نخورید، اما در عوض چیزی دریافت نمی‏کند.


اگر رابطه فقط درمورد این است که او را راضی نگه دارید، معمولاً نیازهای خودتان را نادیده می‏گیرید، شما مانند یک سگ خانگی درمانده و او مانند یک کوسه بزرگ سفید است.

به ندرت پیش می‏آید که یک همسر تماماً کوسه و دیگری تماًما سگ خانگی باشد. ما جنبه‌هایی از هر دو را در وجودمان داریم اما بیشتر ما از ایجاد تعادل سود می‏بریم، وقتی به یک انسان دلسوز و مهربان تبدیل می‌شویم که به نیازهای هر دو (کوسه و سگ) احترام بگذاریم.

منبع: درمان پذیرش و تعهد با عشق (سفارش این کتاب)/ نویسنده: راس هریس/ مترجمان: پیمان دوستی، سپیده هدایتی، حسین محققی

مطالب بیشتر:

استعاره ها در نظریه چهارچوب ارتباطی (RFT)

استعاره‌ها (تشبیه ها) نوع خاصی از همانندی‌ها (آنالوگی‌ها) هستند، بنابراین آنها نیز، به شبکه‌های ارتباطی مختلف که در ارتباط با هماهنگی متقابل هستند، متصل می‌شوند.

منبع: ترنیکه، نیکلاس. (۲۰۱۰). یادگیری RFT. ترجمه: دوستی، پیمان. (۱۳۹۸). انتشارات امین نگار: تهران.

سفارش این کتاب

نمونه‌ای از یک استعاره معمول را بیان می‌کنم: “بحث با او، مثل تلاش برای متوقف کردن حرکت بلدوزر است”. این مثال توصیفی از استعاره است. ما دو رویداد را توصیف می‌کنیم که دو شبکه ارتباطی بین دو محرک مختلف را تشکیل می‌دهند.

یکی فردی است که با دیگران بحث می‌کند، و دیگری فردی است که مثل یک بلدوزر بدون توقف حرکت می‌کند. هر دو شبکه شامل روابط قراردادی (رابطه بین کلمات مورد استفاده و اشیایی که به آنها اشاره می‌شود و یا احساس حرکت کردن یک بلدوزر که تقریبا همه خوانندگان آن را تجربه نکرده‌اند و تنها از طریق عملکردهای کلامی می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند) و غیرقراردادی (مانند تجربه مستقیم خواننده از بحث کردن با دیگران یا مشاهده حرکت بلدوزر) می‌باشد.

این دو در یک رابطه قراردادی از هماهنگی با یک اشاره زمینه‌ای قرار می‌گیرند: “مثل”. درست مانند همانندی (آنالوگی) که در بالا به آن اشاره شد، این ارتباط هماهنگی، منحصرا قراردادی نیست. این یک شباهت غیرقراردادی بین دو شبکه است که حداقل دارای یک حس خاص هستند: چگونگی تلاش برای متوقف کردن یا تأثیر گذاشتن بر این فرد یا تلاش برای متوقف کردن حرکت یک بلدوزر.

دو شبکه ارتباطی، انواع مختلفی از روابط را داراست، اما رابطه‌ای که در هر دو وجود دارد و در اینجا به هم مرتبط هستند، یک رابطه علی است- از یک طرف ایستادن در راه کسی یا چیزی، و از طرف دیگر پیامدهای انجام این کار.

پس چطور می‌توانیم بین استعاره (تشبیه) و همانندی (آنالوگی)، تمایز قائل شویم؟ در مثال‌هایی که از همانندی (آنالوگی) زده شد، بین روابط غیرقراردادی استفاده شده، تقارن[۱] وجود دارد. در همانندی “یک اتم شبیه منظومه شمسی است”، اتم “هدف” و منظومه شمسی “پایه” است، اما این همانندی (آنالوگی) می‌تواند در جهت دیگر هم صادق باشد.

سفارش این کتاب

رابطه غیرقراردادی فضایی که در همانندی (آنالوگ) استفاده می‌شود (یک قسمت‌های دور مدار) برای هر دو شبکه ارتباطی یکسان می‌باشد. اگر شخصی یک اتم را به این طریق درک کند (به معنای ساده به واسطه همانندی)، اما نمی‌دانست منظومه شمسی چگونه کار می‌کند، می‌توان گفت، “منظومه شمسی مانند اتم است”، یعنی اتم به عنوان “پایه” و منظومه شمسی به عنوان “هدف” در نظر گرفته شود.

همین موضوع در مثال تفاوت ماشین‌ها و میوه‌ها صادق است، حتی اگر غیر طبیعی به نظر برسد. زیرا سخت می‌شود تصور کرد فردی با رابطه بین شلیل و هلو آشنا نباشد و به همین دلیل تصویری که اشاره به رابطه شناخته شده بین ماشین‌ها می‌کند، می‌تواند مفید باشد. با این وجود، دو شبکه ارتباطی در این مثال نیز، متقارن هستند. یعنی ولوو و ساب تقریبا مانند شلیل و هلو، شبیه یکدیگرند.

مثال “سوزان و لری، شبیه گربه و سگ هستند” یک نمونه بینابینی است. اگر کسی نمی‌دانست که سگ‌ها و گربه ها چه رابطه‌ای باهم دارند، اما از سوی دیگر تجربه دعواهای سوزان و لری را داشت، این همانندی (آنالوگی) می‌توانست در جهت عملکرد مخالف قرار گیرد، به طوری که سوزان و لری به عنوان “پایه” و گربه و سگ به عنوان “هدف”، قرار گیرند.

این موضوع را با استعاره (تشبیه) مقایسه کنید: “بحث با او، مثل تلاش برای متوقف کردن حرکت بلدوزر است”. رابطه‌ی غیرقراردادی که در این استعاره (تشبیه) به کار می‌رود (شباهت بین دو رویداد که نیرویی مقاومت ناپذیر دارند)، یک رابطه متقارن نیست. یکی از دو شبکه ارتباطی در این رابطه، کیفیت بیشتری نسبت به شبکه دیگر دارد.

پایه (حرکت بلدوزر) تا حد زیادی این کیفیت را بیشتر از هدف (بحث کردن با شخصی خاص) دارد. همان‌طور که در مثال‌های بالا نشان داده شده است، می‌توان از همانندی‌ها (آنالوگی‌ها) در هر دو جهت استفاده کرد. این مورد درباره استعاره‌ها صادق نیست.

سفارش این کتاب

اگر ما این استعاره را جابجا کنیم و بگوییم: “تلاش برای متوقف کردن حرکت یک بلدوزر مثل بحث کردن با اوست”، شاید این استعاره عملکرد خوبی نداشته باشد. “پایه” و “هدف” نمی‌توانند مکان‌شان را عوض کنند.

به زبان فنی‌تر، عملکردهای محرک خاص از چیزی که ما ممکن است “بی فایده بودن مقاومت بنامیم”، در یکی از شبکه‌ها (بلدوزر) مشهودتر است. این به معنای آن است که عملکردهای محرک شبکه‌های مجزا در یک تقابل غیرقراردادی رابطه سلسله مراتبی (یکی صفتی را بیشتر از دیگری دارد) هستند. به عبارت ساده، آنها شبیه هستند، اما مشخصه‌هایی که در آن شبیه هستند، در یکی از شبکه‌ها قابل توجه‌تر است.

ممکن است بحث قبلی غیر ضروری به نظر برسد. اما یک مسئله اساسی است، زیرا بر اساس RFT، کیفیت استعاره، هسته مفید آن است. عملکرد استعاره‌ها این است که ویژگی‌های بارز یک رویداد را به سرعت به یک رویداد دیگر منتقل کنند. به یاد داشته باشید که در RFT، دگرگونی قراردادی عملکردهای یک محرک (رویداد) توسط دیگری، اصل هسته زبان انسانی است.

استعاره‌ها، شبکه‌های پیچیده‌ای از روابط هستند که این دگرگونی را به نحوی کارآمد، انجام می‌دهند. شباهت غیرقراردادی بین دو شبکه در یک استعاره، ممکن است تا اندازه‌ای از دگرگونی عملکردهایی که شباهت همانندی (آنالوگ) آنها به تنهایی ممکن نیست، حمایت کند.

وقتی کسی به من می‌گوید “سیاره” همان “ماشین” است، عملکردهای محرک یک ماشین واقعی (از طریق کلمه انگلیسی “ماشین” که ما فرض می‌کنیم قبلا برخی از این عملکردهای محرک را به دست آورده است) به کلمه “سیاره” (به عربی به معنی ماشین)، منتقل می‌شود.

وقتی می‌شنوم فردی می‌گوید: “تلاش برای حل این مشکل با فکر کردن درباره آن، شبیه تلاش برای شخم زدن مزرعه با سر است”، این عبارت یک شباهت بنیادین با مثال اول دارد. دو پدیده از طریق اشاره‌های زمینه‌ای (شبیه)، رابطه قراردادی دارند.

سفارش این کتاب

با این حال، تفاوت مهمی بین این اظهارات وجود دارد. در مورد اول (“ماشین” و “سیاره”)، دو محرک مرتبط هستند، در حالی که در مورد دوم، رابطه بین دو شبکه ارتباطی پیچیده می‌باشد و هر کدام ویژگی‌های خاصی دارند. هر یک از دو شبکه دارای یک رابطه خاصی است که در هر دو شبکه یکسان می‌باشد.

به همین ترتیب، اتم و منظومه شمسی حاوی رابطه مکانی هستند “یک بخش در اطراف بخش دیگری قرار دارد”. ولوو و ساب، و همچنین شلیل و هلو نیز، دارای شباهت‌های خاصی هستند. این روابط غیرقراردادی هستند. این روابط غیرقراردادی که در داخل هر شبکه وجود دارند، با ایجاد یک همانندی (آنالوگی) مرتبط هستند.

استعاره (تشبیه) یک نوع همانندی (آنالوگی) است که در آن تمرکز کیفیت در “پایه” بیشتر از “هدف” است. در یک استعاره (تشبیه) خوب، مشخصه‌های اصلی در پایه بسیار واضح است در حالی که ندرتا می‌توان گفت در هدف هم آنها برجسته هستند.

این ویژگی ظریف از طریق استعاره برجسته می‌شود. به عنوان مثال، فکر کردن در مورد یک مشکل، چیزی است که بیشتر ما به عنوان یک چیز طبیعی خوب در نظر می‌گیریم. ما عادت به حل مسائل و مشکلات به این شیوه داریم. این موضوع ممکن است حتی در شرایطی که این روش کارآمد نمی‌باشد، ما را مجبور به انجام آن کند. در چنین وضعیتی، ممکن است احساس ضعیف بودن داشته باشیم که فکر کردن، ما را به راه حل نزدیک نمی‌کند، اما به نظر می‌رسد که طبیعی است، همان‌طور که باید باشد.

وقتی می‌بینیم شخصی می‌گوید: “تلاش برای حل این مشکل با فکر کردن درباره آن، شبیه تلاش برای شخم زدن مزرعه با سر است”، یک تجربه از یک شبکه ارتباطی به دیگری منتقل می‌شود- چیزی که معمولا به آن بینش[۲] می‌گوییم. رابطه غیرقراردادی بین دو شبکه، اگر ما را به این دیدگاه سوق دهد که فکر کردن درباره این مشکل به همان اندازه که فکر می‌کردیم ضروری نیست، ممکن است اقدام‌های بعدی ما را تحت تأثیر قرار دهد.

سفارش این کتاب

تجزیه‌و‌تحلیل پیشین استعاره‌ها (تشبیه ها) بر اساس RFT، صرفا یک ساختار فکری یا یک مدل مفهومی نیست. این موضوع به تدریج از طریق مطالعات آزمایشی به موازات مطالعات همانندی‌ها (آنالوگی‌ها) تکامل پیدا کرده است (استوارت و بارنز-هولمز، ۲۰۰۱، ۲۰۰۸).

مطالب بیشتر:


[۱]. Symmetry

[۲]. Insight

مقدمه ای بر نظریه چهارچوب ارتباطی (RFT)

رفتار کلامی بر اساس RFT، این است که محرک‌ها (رویدادها) در روابطی قرار گیرند و عمل و عکس‌العمل به محرک‌ها، بر اساس روابط ایجاد شده باشد.

منبع: ترنیکه، نیکلاس. (۲۰۱۰). یادگیری RFT. ترجمه: دوستی، پیمان. (۱۳۹۸). انتشارات امین نگار: تهران.

سفارش این کتاب

این رفتار در سنین کودکی آموخته می‌شود و عاملی (کنش‌گری) تعمیم یافته می‌باشد. این روش خاص ارتباط، عمدتا توسط رابطه غیرقراردادی بین محرک‌های مرتبط کنترل نمی‌شود، بلکه با سایر اشاره‌های زمینه‌ای کنترل می‌شود.

محرک‌هایی که به عنوان اشاره‌های آن عمل می‌کنند، اغلب ترکیبی از صدا هستند که ما به طور معمول به آنها کلمات می‌گوییم. اما دیگر عوامل زمینه‌ای، مانند حرکات و یا حتی ویژگی‌های محیط اجتماعی هم، می‌توانند این عملکرد را داشته باشند. این بدان معنی است که هر چیزی می‌تواند به هر چیز دیگری مرتبط باشد، زیرا محیط اجتماعی می‌تواند اشاره‌های زمینه‌ای حاکم را، دستکاری کند.

این رفتار، چارچوب بندی ارتباطی یا کمی فنی‌تر، کاربست پاسخ روابط قراردادی (AARR) نامیده می‌شود. اصطلاح دوم چندین ملاحظه پیرامون بحث را نشان می‌دهد. کلمه “پاسخ” روشن می‌کند که این موضوع یک رفتار است. “روابط قراردادی” به ما امکان می‌دهد تا بدانیم این رفتار مربوط به رویدادهایی در ارتباط با یکدیگر می‌باشد.

کاربست پاسخ روابط قراردادی (AARR) به ما می‌گوید این پاسخ ارتباطی مبتنی بر هیچ رابطه غیرقراردادی، یا ارتباط رسمی (فیزیکی) بین محرک‌های مرتبط نیست، بلکه بر اساس جنبه‌هایی از زمینه است که ارتباط را مشخص می‌کند، به طوری که پاسخ‌های ارتباطی می‌توانند بر روی هر محرکی یا رویدادی، صرف نظر از مشخصه‌های غیرقراردادی آنها، ایجاد شوند (استوارت و مک الو، ۲۰۰۹).

سفارش این کتاب

این جنبه‌های زمینه یا اشاره‌های زمینه‌ای توسط خواست محیط اجتماعی ایجاد می‌شوند که از این رو، کاربست آنها به صورت قراردادی می‌باشد. بنابراین هر چیزی می‌تواند در اصول چارچوب بندی قرار گیرد. کاربست پاسخ روابط قراردادی (AARR) و چارچوب بندی ارتباطی، مترادف هستند. یک اصطلاح مترادف دیگر که در عنوان این فصل استفاده شده است، “پاسخ رابطه مشتق شده (DRR)” می‌باشد.

برای انسان، این رفتار فرصت‌های یادگیری را به شیوه‌ای حیاتی تغییر می‌دهد و به ما اجازه می‌دهد تا عملکردهای محرک را به گونه‌ای تغییر دهیم که اگر عملکردهای محرک صرفا وابسته به روابط غیرقراردادی یا احتمال‌های بین محرک‌ها باشند، امکان پذیر نخواهد بود.

هنگامی که پاسخ رابطه مشتق شده آموخته و به نمایش گذاشته می‌شود، در یک لحظه عملکردهای محرک از طریق این پاسخ تغییر می‌کنند. چیزی که تنبیه بوده است، می‌تواند به تقویت تبدیل شود و برعکس. چیزی که ما هرگز پیش از این با آن مواجه نشده بودیم، می‌تواند مانند یک محرک تشخیصی (تمیزی) برای یک رفتار خاص عمل کند.

یک رویداد می‌تواند به طور ناگهانی عملکردهای پاسخگری را کسب کند که قبلا هرگز آنها را نداشته است، تغییر حالت هیجانی طی یک رویداد خاص نمونه‌ای از آن می‌باشد. و همه اینها بر اساس اشاره‌های ساخته شده اجتماعی است که از یک طرف روابطی را ایجاد می‌کند، و از سوی دیگر، تعیین می‌کند که کدام ویژگی‌های خاص بر اساس این روابط انتخاب شوند.

سفارش این کتاب

پیش از آنکه به رفتارهای پیچیده‌ای که این امکان را فراهم می‌کند برگردم، می‌خواهم به قدرت تفکر برگردیم. از دیدگاه رفتارگرایی رادیکالی و RFT، آنچه که ما معمولا به آن تفکر می‌گوییم، رفتاری نیست که توسط خودمان دسته بندی شود. فکر کردن، چیزی است که در دنیای ذهنی ما رخ می‌دهد و دیده نمی‌شود، نه چیزی که به دنبال اصولی غیر از اصول رفتارهای قابل مشاهده باشد.

همان‌طور که در فصل دوم توضیح دادم، تفکر به معنی رفتار کلامی‌ای است که تنها یک مشاهده کننده دارد و آن هم فردی است که آن رفتار (تفکر) را  انجام می‌دهد. این تعریف همچنان پایدار است.

قدرت تفکر در قدرت چارچوب بندی ارتباطی است. رفتار کلامی‌ای را که در ابتدا توسط محیط اجتماعی‌مان یاد می‌گیریم، می‌توانیم به تدریج به صورت بی صدا برای خودمان انجام دهیم.

افزایش انعطاف پذیری‌ای که به طور کلی توسط کاربست پاسخ روابط قراردادی (AARR) به رفتار انسان اضافه می‌شود، اجازه می‌دهد انعطاف پذیری رفتارهای خصوصی هم افزایش پیدا کند. قدرت تفکر دقیقا در این توانایی است که هر چیزی را به هر چیز دیگری مرتبط سازد.

مطالب بیشتر:

ارتباط وقایع و محرک‌ها در چهارچوب ارتباطی (RFT)

در نظریه چهارچوب ارتباطی (RFT)، مفهومی تحت عنوان توانایی ارتباط وقایع و محرک‌های قراردادی وجود دارد که در اینجا به آن می پردازیم.

منبع:
ترنیکه، نیکلاس. (۲۰۱۰). یادگیری RFT. ترجمه: دوستی، پیمان. (۱۳۹۸). انتشارات امین نگار: تهران.

سفارش این کتاب

رفتار اکثر ارگانیزم‌ها، می‌تواند توسط یک جنبه جزئی از زمینه‌ای (بافتی/ بستری/ موقعیتی) که در آن قرار دارد، کنترل شود. به عنوان مثال، در آزمایش با کبوترها، رنگ مشخصی از یک کلید می‌تواند نوک زدن کبوتر را کنترل کند.

کبوترها یاد گرفتند وقتی چراغ قرمز است به آن نوک بزنند، اما تا زمانی که سبز است این کار را انجام ندهند. با این وجود، این امر بدان معنی نیست که جنبه‌های دیگری از زمینه (بافت/ بستر/ موقعیت) کاملا ناچیز است. لزوما رنگ به تنهایی نمی‌تواند رفتار آنها را کنترل کند.

اگر چیز دیگری که به اندازه کافی شبیه دکمه نیست، اما در محیط کبوتر به رنگ قرمز وجود داشته باشد، کبوتر به آن نوک نمی‌زند. اما ممکن است کبوتر آموزش ببیند که به هر چیز قرمزی نوک بزند. پس از آن رنگ قرمز یک عامل کاملا تعیین کننده زمینه‌ای برای کنترل رفتار نوک زدن کبوتر می‌شود.

می‌توانیم بگوییم که کبوتر آموخته است که این عامل خاص زمینه‌ای را انتزاع کند و به آن عمل یا واکنش نشان دهد. همچنین می‌دانیم که بسیاری از حیوانات می‌توانند یاد بگیرند که به روابط انتزاعی، یعنی روابطی بر اساس ویژگی آنها، پاسخ دهند. برای مثال، میمون می‌تواند بلندترین چوب را انتخاب کند (هارمون، استرانگ و پاسنک[۱]، ۱۹۸۲).

اگر به طور پیوسته انتخاب بلندترین چوب توسط میمون را تقویت کنیم، میمون یاد می‌گیرد بلندترین چوب را انتخاب کند. این موضوع حتی زمانی که یک جایگزین وجود داشته باشد هم اتفاق می‌افتد، زیرا او قبلا تقویت شده است تا بلندترین چوب از یک مجموعه را انتخاب کند.

در نتیجه میمون از طریق یک رابطه انتزاعی بین چوب‌ها عمل می‌کند. ممکن است بگوییم که این عمل در یک رابطه خود به خودی می‌باشد.

سفارش این کتاب

توجه داشته باشید، با این حال، میمون هنوز هم بر اساس ویژگی‌های فیزیکی چوب‌ها، و به طور ویژه بر اساس طول آنها، عمل می‌کند. به نظر می‌رسد که انسان‌ها این توانایی انتزاع محیط را، یک گام فراتر از دیگر حیوانات به دست می‌آورند.

در سنین کودکی، یاد می‌گیریم به روابطی پاسخ دهیم که تحت تأثیر وقایع مرتبط با آن نیستند. رویدادهایی که مرتبط هستند، نیازی ندارند در حال حاضر یا در تاریخچه یادگیری ما، در مجاورت یکدیگر قرار گرفته باشند. همچنین آنها نیازی ندارند که بر اساس ویژگی‌های فیزیکی‌شان با یکدیگر مرتبط باشند. در عوض، با عوامل مرتبط خاص زمینه‌ای (بافتی) کنترل می‌شوند.

ما انتزاع دیگر عوامل زمینه‌ای مرتبط با چیزها را، مستقل از احتمال‌های مستقیم یا ویژگی‌های فیزیکی محرک، خیلی زود یاد می‌گیریم. این مهارت بر اساس عوامل زمینه‌ای خاص، توضیح می‌دهد که چگونه روابط می‌توانند به طور غیر مستقیم- بدون هیچ گونه یادگیری مستقیم- رخ دهند، همان‌طور که در رابطه با آزمایش‌های مختلف شرح داده شد.

این مهارت، پیامدهای فراوانی برای رفتار ما دارد، زیرا روابطی که به این روش ایجاد می‌شوند، عملکردهای محرک را دگرگون می‌کنند و به همین ترتیب، رویدادها و عملکردهای محرکی را ایجاد می‌کنند که ذاتا در خودشان وجود ندارند. این واقعیت که روابط بین محرک‌ها می‌تواند توسط زمینه‌های (بافت های/ موقعیت‌های) متفاوتی به جز مرتبط بودن محرک‌ها اداره شود، توضیح می‌دهد که چگونه روابط محرک‌ها به وجود می‌آیند.

در اینجا یک مثال است. دو نماد # و @ را در نظر بگیرید. با بازتاب روابط مستقیم بین این دو نماد شروع می‌کنیم. شما به عنوان خواننده، یک رابطه عدم تجانس[۲] بر اساس ویژگی‌های فیزیکی آنها مشاهده می‌کنید. این موضوع به چندین روش درست است: اول اینکه، @ کوچک‌تر از # است. از آنجا که این دو نماد در صفحه کلید کامپیوتر به این شکل هستند که ابتدا @ و سپس # می‌آید، صحیح می‌باشد و همه خوانندگان دارای سابقه یادگیری مشترکی در این زمینه هستند[۳].

آیا احتمال‌های مستقیمی بین این دو نماد وجود دارد که نتیجه مستقیم تاریخچه یادگیری خواننده است؟ تعدادی روابط متفاوت وجود دارد که ممکن است وابسته به تاریخچه یادگیری خاص فرد باشد. همچنین هر یک از این نمادها از لحاظ نظری، می‌توانند با نوعی ناراحتی در ارتباط باشند، به این دلیل که در تاریخچه یادگیری خاص خواننده وجود دارد (مجاورت با آن)، در حالی که شخص دیگری می‌تواند آنها را با چیزی مطلوب در ارتباط ببیند.

سفارش این کتاب

در حال حاضر یک رابطه جدید در رابطه با نمادهای # و @ ایجاد می‌کنم که مستقل از موارد احتمالی است که در بالا شرح داده شد. این کار را با اضافه کردن زمینه‌ای (بافتی) که همه خوانندگان به آن پاسخ می‌دهند، انجام خواهم داد: @ بزرگ‌تر از # است.

این رابطه را می‌توان بدون توجه به ویژگی‌های فیزیکی مرتبط با محرک‌ها ایجاد کرد، در این مورد با این واقعیت روبرو هستیم که رابطه جدید در بعضی موارد متناقض به نظر می‌رسد، زیرا خوانندگان عموما # را به عنوان نمادی بزرگ‌تر درک کرده‌اند.

با وجود این، هیچ خواننده‌ای در رابطه با عمل یا واکنش منطبق با رابطه تازه ایجاد شده، مشکلی ندارد. دنباله زیر نشان می‌دهد: فرض کنید یکی از نمادها یک عملکرد خاصی را بیان می‌کند، برای مثال @ مجموعه‌ای پول است. حالا اگر بتوانید میان # و @ یکی را انتخاب کنید، کدام یک را انتخاب کنید؟

در سنین کودکی، انسان‌ها یاد می‌گیرند محرک‌ها را به گونه‌ای تعمیم دهند که لزوما تحت تأثیر محرک‌هایی که مجاورت‌هایی را در پی دارند، از لحاظ تاریخچه یادگیری باهم آمیخته شده‌اند، و یا با ویژگی‌های فیزیکی محرک‌هایی خاص مرتبط هستند، اداره نمی‌شوند.

این موضوع در نهایت ما را به پاسخ سوال سوم که در آغاز این فصل مطرح کردم می‌رساند: عوامل موثر بر رفتار کلامی چیست؟ عوامل مرتبط با اشاره‌های زمینه‌ای[۴] (بافتی) است که رابطه را بدون در نظر گرفتن ویژگی‌های محرک‌ها، مرتبط می‌کند.

یک مثال از این “اشاره زمینه‌ای” در مثال بالا وجود دارد: “بزرگ‌تر از”. محرک‌هایی که به این روش استفاده می‌شوند، عمدتا ترکیب صداها به شکلی که ما آنها را کلمات و جملات (یا ترکیب‌های دیداری در متن‌های نوشتاری) می‌نامیم، هستند.

اما محرک‌های دیگر مانند حرکات مختلف نیز می‌توانند به این طریق عمل کنند. زیرا ارتباط‌های حاکم بر زمینه (بوم/ بافت/ بستر/ موقعیت)، می‌تواند مستقل از محرک‌هایی باشد که با آنها مرتبط هستند، یا به عبارتی رابطه به صورت قراردادی قابل اجرا می‌شود.

هر چیزی را می‌توان در رابطه با هر چیز دیگری قرار داد. از آنجایی که روابط مشتق شده از محرک‌های قراردادی[۵] توسط زمینه (بافت/ بستر/ موقعیت) اجتماعی توافق شده، ایجاد می‌شود، اغلب در RFT به این روابط، روابط قراردادی[۶] می‌گوییم. به همین ترتیب، روابطی که مبتنی بر همبستگی بین محرک‌ها یا ویژگی‌های فیزیکی آنها و تعمیم بر اساس شباهت‌ها هستند، روابط غیرقراردادی[۷] نامیده می‌شود.

سفارش این کتاب

در زندگی روزمره، روابط قراردادی و غیرقراردادی به طور مداوم ترکیب می‌شود تا بر عملکردهای محرک و در نتیجه رفتار انسان، تأثیر بگذارند. بنابراین، در مثال‌های روزمره، تقریبا غیرممکن است که تعیین کنیم، عملکردهای محرک به صورت مستقیم یا با پاسخ‌های مشتق شده، ایجاد شده‌اند.

با این حال، از کارهای آزمایشی (تجربی) می‌دانیم که اجزاء کلامی افراد به شیوه‌هایی که توصیف شد، مشتق می‌شوند و این روابط در موارد بسیار زیادی نسبت به روابطی که آموزش مستقیم دیده‌اند، اتفاق می‌افتد (ویلسون، او-دانوهه، و هیز[۸]، ۲۰۰۱).

بنابراین منطقی است که استدلال کنیم، اکثر روابطی که در یک زمینه زبانی خاص به وجود می‌آیند، روابط مشتق شده هستند. در عین حال، تعامل دو نوع رابطه، یک فرآیند مداوم است. مثال کایل نشان داد که رابطه “صندلی” → “stol” با آموزش مستقیم ایجاد نشد، بلکه از طریق روابط مشتق شده ‌ایجاد شد.

با این حال، اگر کایل یاد بگیرد که از این کلمه سوئدی به عنوان جایگزین یک کلمه انگلیسی “صندلی” استفاده کند، رابطه مستقیم به تدریج برقرار خواهد شد، زیرا او از کلمات در ارتباط با یکدیگر استفاده می‌کند. این امر به رغم این واقعیت می‌باشد که رابطه آنها به عنوان یک پاسخ مشتق شده، آغاز گشته است.


[۱]. Harmon, Strong, & Pasnak

[۲]. Dissimilarity

[۳]. توضیح مترجم: این مثال در متن اصلی به این صورت بود که همه خوانندگان را انگلیسی زبان فرض کرده بود و حروف نوشتاری این دو نماد (@ و #) را مبنای بزرگ‌تر یا کوچک‌تر بودن قرار داده بود، لذا مترجم این مثال را با ترتیب قرار گرفتن آنها بر صفحه کلید کامپیوتر تغییر داد تا خوانندگان پارسی زبان آن را به راحتی درک کنند.

[۴]. Contextual Cues

[۵]. Arbitrary Stimuli

[۶]. Arbitrary Relations

[۷]. Nonarbitrary Relations

[۸]. Wilson, O’Donohue, & Hayes

تمرین همراه با قضاوت ها در درمان پذیرش و تعهد (اکت)

از تمرین همراه با قضاوت‌ها به منظور ایجاد فرآیند گسلش استفاده می شود.

منبع: دوستی، پیمان. قدرتی، گلناز. ابراهیمی، محمد اسماعیل. (۱۳۹۷). راهنمای درمان گروهی بر اساس پذیرش و تعهد درمانی. انتشارات امین نگار: تهران.

سفارش این کتاب

«برای لحظه‌ای به فکرهایی که دارید توجه کنید. حتی اگر در حال حاضر فکر می‌کنید که فکر خاصی ندارید، به آن هم توجه کنید. آنها چه احساس‌هایی در شما به وجود می‌آورند؟ فکرهایتان را در دفترچه‌تان یادداشت کنید. آنها را خلاصه کنید. برای مثال اگر در حال حاضر به‌این فکر می‌کنید که “اضطراب دارید و باعث بالا رفتن تپش قلب شما شده است”، آن را به صورت خلاصه بدین شکل یادداشت کنید که “اضطراب دارم”. حال می‌خواهیم با سه قدم کمی عقب‌تر بیایستید و این فکر را کمی از دور تر تماشا کنید، پس فکرتان را به صورت زیر یادداشت کنید:

  1. فکری دارم که می‌گوید، “اضطراب دارم”.
  2. من متوجه هستم که، فکری دارم که می‌گوید، ” اضطراب دارم”.
  3. داشتم فکر می‌کردم که، من متوجه هستم که، فکری دارم که می‌گوید، ” اضطراب دارم”».

حال دوباره سعی کنید این مراحل را انجام دهید، هر بار که هر مرحله را انجام می‌دهید، با هشیاری کامل به آن توجه کنید. متوجه باشید که این شما هستید که این فکر را دارید. این شما هستید که به اینکه فکری دارید توجه می‌کنید. این تمرین را برای سایر افکارتان هم انجام دهید. انجام دادن سه بار یا بیشتر در روز، می‌تواند مفید واقع شود.