تالار سوگ

اختلال سوگ طولانی مدت در DSM 5-TR

در نسخه تجدید نظر شده از نگارش پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM5-TR) که در سال ۲۰۲۲ منتشر شد، در فصل مربوط به اختلالات مرتبط با تروما، یک اختلال جدید به نام “اختلال سوگ طولانی مدت/ Prolonged Grief Disorder” به چشم می خورد.

ترجمه و تلخیص: دکتر پیمان دوستی

اختلال سوگ طولانی مدت، یک واکنش سوگ به شکل ناسازگار و طولانی مدت است که پس از گذشت حداقل ۱۲ ماه (برای کودکان و نوجوانان حداقل ۶ ماه) از زمان مرگ فردی که سوگوار با او رابطه نزدیک داشته است، قابل تشخیص می باشد (معیار A). ]توضیح مترجم: سوگواری کمتر از ۱۲ ماه در بزرگسالان و کمتر از ۶ ماه در کودکان و نوجوانان، به عنوان اختلال سوگ طولانی مدت در نظر گرفته نمی شود[. هرچند به طور کلی بازه زمانی ذکر شده به طور قابل اعتمادی سوگ عادی را از سوگی که همچنان شدید و مخرب است متمایز می کند، اما مدت زمان سوگ انطباقی ممکن است به صورت فردی (در افراد مختلف) و بین فرهنگی (در فرهنگ های مختلف) متفاوت باشد.

این وضعیت شامل یک واکنش سوگ مداوم با تمایل یا عطش شدید که اغلب به صورت اندوه شدید یا گریه های مکرر است می باشد و یا ممکن است فرد سوگوار مشغله ذهنی مداوم در خصوص افکار یا خاطرات متوفی داشته باشد، اگرچه در کودکان و نوجوانان، این اشتغال ذهنی ممکن است بر شرایط مرگ متمرکز باشد. این شرایط در اکثر روزها به میزان قابل توجهی وجود دارد (معیار B).

علاوه بر این، از زمان مرگ، حداقل سه (۳) سیمپتوم از هشت (۸) سیمپتومی که در ادامه ذکر می شود، در بیشتر روزها به میزان قابل توجهی از نظر بالینی وجود داشته و حداقل در ماه گذشته، تقریباً هر روز رخ داده است (معیار C).

این سیمپتوم ها شامل از هم گسیختگی هویت از زمان مرگ (مثلاً احساس می‌کند که بخشی از خودش مرده است) (سیمپتوم ۱). احساس ناباوری مشخص در مورد مرگ (سیمپتوم ۲)؛ اجتناب از یادآوری اینکه فرد مرده است (سیمپتوم ۳). درد شدید هیجانی (مانند خشم، احساس گناه و …) پس از مرگ (سیمپتوم ۴)؛ داشتن مشکل در ادغام مجدد روابط و فعالیت های شخصی پس از مرگ (مثلاً مشکلات در تعامل با دوستان، پیگیری علایق یا برنامه ریزی برای آینده) (سیمپتوم ۵)؛ بی حسی هیجانی (عدم یا کاهش قابل توجه تجربه هیجانی) در نتیجه مرگ (سیمپتوم ۶)؛ احساس اینکه زندگی در نتیجه مرگ بی معنی است (سیمپتوم ۷)؛ یا احساس تنهایی شدید در نتیجه مرگ (سیمپتوم ۸).

علائم اختلال سوگ طولانی مدت باید منجر به ناراحتی یا اختلال بالینی قابل توجه در عملکرد اجتماعی، بین فردی، شغلی یا سایر زمینه های مهم در فرد سوگوار شود (معیار D).

مجدد یادآور می شود که اختلال سوگ طولانی مدت اصطلاحی است که برای فردی به کار برده می شود که حداقل ۱۲ ماه (۶ ماه در کودکان و نوجوانان) پس از مرگ فردی که به او نزدیک بوده است، همچنان سوگوار است و این سوگواری منجر به اختلال قابل توجهی در حداقل یکی از زمینه های اجتماعی، بین فردی، شغلی یا دیگر زمینه های مهم زندگی فرد سوگوار شود. لذا سوگواری کمتر از ۱۲ ماه در بزرگسالان و کمتر از ۶ ماه در کودکان و نوجوانان، و همچنین سوگواری ای که منجر به نقص قابل توجه عملکردهای فرد حداقل در یکی از زمینه های زندگی او نشود، به عنوان اختلال سوگ طولانی مدت در نظر گرفته نمی شود.


این مطلب مربوط به تالار سوگ می‌باشد


به مرگ بیش از آنچه قدرت دارد قدرت ندهیم

افراد بعد از مرگ عزیزان‌شان ناامید هستند و من می‌گویم به نظر می رسد امید هم با کسی که دوستش داشتید مرده است. به نظر می‌رسد همه چیز از دست رفته است. آنها می‌گویند، بله بله، احساس می کنم امید من با عزیزم مرده است.

دیوید کسلر/ ترجمه و زیر نویس: پیمان دوستی

من به آنها می گویم، بسیار متاسفم، واقعیت این است کسی که دوستش دارید به طور دایمی مرده است و این بسیار دلخراش است. از دست دادن امیدتان موقتی است و من باور دارم که می‌توانید آن را در طی زمان دوباره پیدا کنید.
نمی‌خواهم به مرگ بیش از آنچه قدرت دارد، قدرت بدهم. مرگ قدرت دارد و به مرگ بیش از آنچه قدرت دارد قدرت ندهیم.


این مطلب مربوط به تالار سوگ می‌باشد


ویدیو رول پلی کار با مراجع دچار سوگ

در این ویدیو، دیوید کسلر با مراجعی که دچار سوگ شده است کار می کند. در بخش هایی از ویدیو، دیوید کسلر نقش غم مراجع را بازی می کند. همچنین در بخش دیگری، دیوید از مراجع می خواهد به این موضوع توجه کند که غمش درباره دردی که او تجربه می‌کند چه می‌گوید. این ویدیو توسط دکتر پیمان دوستی به فارسی ترجمه و زیر نویس شده است.

دیدن این ویدیو را به درمانگران حوزه سوگ پیشنهاد می‌کنم.


این مطلب مربوط به تالار سوگ می‌باشد


فقدان و سوگ

هیچ چیز ما را برای آن فقدان‌های عظیم و دردناکی که دنیای ما را از هم می‌پاشد آماده نمی‌کند: مرگ یکی از عزیزان؛ از دست دادن سلامتی و استقلال در اثر بیماری یا جراحت؛ از دست دادن یک رابطه صمیمی از طریق طلاق یا جدایی؛ از دست دادن شغل. همه ما از چنین فقدان‌هایی می‌ترسیم و سعی می‌کنیم از آنها اجتناب کنیم، اما دیر یا زود، اگر به اندازه کافی عمر کنیم، ما همه آنها را داریم.

منبع: وقتی زندگی سخت می‌گذرد/ دکتر راس هریس (۲۰۲۱)/ ترجمه دکتر پیمان دوستی (۱۴۰۱)

یک چیز مسلم است: هر چه این از دست دادن (فقدان) بزرگتر باشد، درد ما بیشتر است. گاهی اوقات درد آنقدر شدید و غیرقابل تحمل است که سیستم عصبی ما کنترل می‌شود، احساسات ما را خاموش می‌کند و باعث می‌شود در درون ما احساس بی‌حسی، پوچی یا مردگی کنیم. ما اغلب به سرعت از فقدان‌های جزئی بهبود می‌یابیم، اما فقدان‌های اساسی معمولاً منجر به یک بحران می‌شوند.

در همان زمان، یا اندکی پس از آن، سوگ فرا می‌رسد. برخلاف تصور رایج، سوگ غم نیست؛ سوگ اصلا یک هیجان نیست. سوگ یک فرآیند روانشناختی در واکنش به هر فقدان مهمی است. دکتر الیزابت کوبلر راس، مراحل سوگ را انکار، خشم، چانه زنی، افسردگی و پذیرش توصیف کرد. اگرچه او به مرگ و مردن اشاره می‌کرد، اما این مراحل در همه انواع فقدان دیده می‌شود. این مراحل به طور مجزا از هم تعریف نمی‌شوند، اکثر مردم همه آنها را تجربه نمی‌کنند و همینطور به ترتیب ثابتی رخ نمی‌دهند.

آنها تمایل به فراز و فرود دارند، با یکدیگر ترکیب می‌شوند و اغلب به نظر می‌رسد پایان می‌یابند، اما دوباره شروع می‌شوند. از دست دادن شما (فقدان شما) هر چه باشد، حداقل برخی از این مراحل را تجربه خواهید کرد.


این مطلب مربوط به تالار سوگ می‌باشد