استعارهها (تشبیه ها) نوع خاصی از همانندیها (آنالوگیها) هستند، بنابراین آنها نیز، به شبکههای ارتباطی مختلف که در ارتباط با هماهنگی متقابل هستند، متصل میشوند.
منبع: ترنیکه، نیکلاس. (۲۰۱۰). یادگیری RFT. ترجمه: دوستی، پیمان. (۱۳۹۸). انتشارات امین نگار: تهران.
سفارش این کتاب
نمونهای از یک استعاره معمول را بیان میکنم: “بحث با او، مثل تلاش برای متوقف کردن حرکت بلدوزر است”. این مثال توصیفی از استعاره است. ما دو رویداد را توصیف میکنیم که دو شبکه ارتباطی بین دو محرک مختلف را تشکیل میدهند.
یکی فردی است که با دیگران بحث میکند، و دیگری فردی است که مثل یک بلدوزر بدون توقف حرکت میکند. هر دو شبکه شامل روابط قراردادی (رابطه بین کلمات مورد استفاده و اشیایی که به آنها اشاره میشود و یا احساس حرکت کردن یک بلدوزر که تقریبا همه خوانندگان آن را تجربه نکردهاند و تنها از طریق عملکردهای کلامی میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند) و غیرقراردادی (مانند تجربه مستقیم خواننده از بحث کردن با دیگران یا مشاهده حرکت بلدوزر) میباشد.
این دو در یک رابطه قراردادی از هماهنگی با یک اشاره زمینهای قرار میگیرند: “مثل”. درست مانند همانندی (آنالوگی) که در بالا به آن اشاره شد، این ارتباط هماهنگی، منحصرا قراردادی نیست. این یک شباهت غیرقراردادی بین دو شبکه است که حداقل دارای یک حس خاص هستند: چگونگی تلاش برای متوقف کردن یا تأثیر گذاشتن بر این فرد یا تلاش برای متوقف کردن حرکت یک بلدوزر.
دو شبکه ارتباطی، انواع مختلفی از روابط را داراست، اما رابطهای که در هر دو وجود دارد و در اینجا به هم مرتبط هستند، یک رابطه علی است- از یک طرف ایستادن در راه کسی یا چیزی، و از طرف دیگر پیامدهای انجام این کار.
پس چطور میتوانیم بین استعاره (تشبیه) و همانندی (آنالوگی)، تمایز قائل شویم؟ در مثالهایی که از همانندی (آنالوگی) زده شد، بین روابط غیرقراردادی استفاده شده، تقارن[۱] وجود دارد. در همانندی “یک اتم شبیه منظومه شمسی است”، اتم “هدف” و منظومه شمسی “پایه” است، اما این همانندی (آنالوگی) میتواند در جهت دیگر هم صادق باشد.
سفارش این کتاب
رابطه غیرقراردادی فضایی که در همانندی (آنالوگ) استفاده میشود (یک قسمتهای دور مدار) برای هر دو شبکه ارتباطی یکسان میباشد. اگر شخصی یک اتم را به این طریق درک کند (به معنای ساده به واسطه همانندی)، اما نمیدانست منظومه شمسی چگونه کار میکند، میتوان گفت، “منظومه شمسی مانند اتم است”، یعنی اتم به عنوان “پایه” و منظومه شمسی به عنوان “هدف” در نظر گرفته شود.
همین موضوع در مثال تفاوت ماشینها و میوهها صادق است، حتی اگر غیر طبیعی به نظر برسد. زیرا سخت میشود تصور کرد فردی با رابطه بین شلیل و هلو آشنا نباشد و به همین دلیل تصویری که اشاره به رابطه شناخته شده بین ماشینها میکند، میتواند مفید باشد. با این وجود، دو شبکه ارتباطی در این مثال نیز، متقارن هستند. یعنی ولوو و ساب تقریبا مانند شلیل و هلو، شبیه یکدیگرند.
مثال “سوزان و لری، شبیه گربه و سگ هستند” یک نمونه بینابینی است. اگر کسی نمیدانست که سگها و گربه ها چه رابطهای باهم دارند، اما از سوی دیگر تجربه دعواهای سوزان و لری را داشت، این همانندی (آنالوگی) میتوانست در جهت عملکرد مخالف قرار گیرد، به طوری که سوزان و لری به عنوان “پایه” و گربه و سگ به عنوان “هدف”، قرار گیرند.
این موضوع را با استعاره (تشبیه) مقایسه کنید: “بحث با او، مثل تلاش برای متوقف کردن حرکت بلدوزر است”. رابطهی غیرقراردادی که در این استعاره (تشبیه) به کار میرود (شباهت بین دو رویداد که نیرویی مقاومت ناپذیر دارند)، یک رابطه متقارن نیست. یکی از دو شبکه ارتباطی در این رابطه، کیفیت بیشتری نسبت به شبکه دیگر دارد.
پایه (حرکت بلدوزر) تا حد زیادی این کیفیت را بیشتر از هدف (بحث کردن با شخصی خاص) دارد. همانطور که در مثالهای بالا نشان داده شده است، میتوان از همانندیها (آنالوگیها) در هر دو جهت استفاده کرد. این مورد درباره استعارهها صادق نیست.
سفارش این کتاب
اگر ما این استعاره را جابجا کنیم و بگوییم: “تلاش برای متوقف کردن حرکت یک بلدوزر مثل بحث کردن با اوست”، شاید این استعاره عملکرد خوبی نداشته باشد. “پایه” و “هدف” نمیتوانند مکانشان را عوض کنند.
به زبان فنیتر، عملکردهای محرک خاص از چیزی که ما ممکن است “بی فایده بودن مقاومت بنامیم”، در یکی از شبکهها (بلدوزر) مشهودتر است. این به معنای آن است که عملکردهای محرک شبکههای مجزا در یک تقابل غیرقراردادی رابطه سلسله مراتبی (یکی صفتی را بیشتر از دیگری دارد) هستند. به عبارت ساده، آنها شبیه هستند، اما مشخصههایی که در آن شبیه هستند، در یکی از شبکهها قابل توجهتر است.
ممکن است بحث قبلی غیر ضروری به نظر برسد. اما یک مسئله اساسی است، زیرا بر اساس RFT، کیفیت استعاره، هسته مفید آن است. عملکرد استعارهها این است که ویژگیهای بارز یک رویداد را به سرعت به یک رویداد دیگر منتقل کنند. به یاد داشته باشید که در RFT، دگرگونی قراردادی عملکردهای یک محرک (رویداد) توسط دیگری، اصل هسته زبان انسانی است.
استعارهها، شبکههای پیچیدهای از روابط هستند که این دگرگونی را به نحوی کارآمد، انجام میدهند. شباهت غیرقراردادی بین دو شبکه در یک استعاره، ممکن است تا اندازهای از دگرگونی عملکردهایی که شباهت همانندی (آنالوگ) آنها به تنهایی ممکن نیست، حمایت کند.
وقتی کسی به من میگوید “سیاره” همان “ماشین” است، عملکردهای محرک یک ماشین واقعی (از طریق کلمه انگلیسی “ماشین” که ما فرض میکنیم قبلا برخی از این عملکردهای محرک را به دست آورده است) به کلمه “سیاره” (به عربی به معنی ماشین)، منتقل میشود.
وقتی میشنوم فردی میگوید: “تلاش برای حل این مشکل با فکر کردن درباره آن، شبیه تلاش برای شخم زدن مزرعه با سر است”، این عبارت یک شباهت بنیادین با مثال اول دارد. دو پدیده از طریق اشارههای زمینهای (شبیه)، رابطه قراردادی دارند.
سفارش این کتاب
با این حال، تفاوت مهمی بین این اظهارات وجود دارد. در مورد اول (“ماشین” و “سیاره”)، دو محرک مرتبط هستند، در حالی که در مورد دوم، رابطه بین دو شبکه ارتباطی پیچیده میباشد و هر کدام ویژگیهای خاصی دارند. هر یک از دو شبکه دارای یک رابطه خاصی است که در هر دو شبکه یکسان میباشد.
به همین ترتیب، اتم و منظومه شمسی حاوی رابطه مکانی هستند “یک بخش در اطراف بخش دیگری قرار دارد”. ولوو و ساب، و همچنین شلیل و هلو نیز، دارای شباهتهای خاصی هستند. این روابط غیرقراردادی هستند. این روابط غیرقراردادی که در داخل هر شبکه وجود دارند، با ایجاد یک همانندی (آنالوگی) مرتبط هستند.
استعاره (تشبیه) یک نوع همانندی (آنالوگی) است که در آن تمرکز کیفیت در “پایه” بیشتر از “هدف” است. در یک استعاره (تشبیه) خوب، مشخصههای اصلی در پایه بسیار واضح است در حالی که ندرتا میتوان گفت در هدف هم آنها برجسته هستند.
این ویژگی ظریف از طریق استعاره برجسته میشود. به عنوان مثال، فکر کردن در مورد یک مشکل، چیزی است که بیشتر ما به عنوان یک چیز طبیعی خوب در نظر میگیریم. ما عادت به حل مسائل و مشکلات به این شیوه داریم. این موضوع ممکن است حتی در شرایطی که این روش کارآمد نمیباشد، ما را مجبور به انجام آن کند. در چنین وضعیتی، ممکن است احساس ضعیف بودن داشته باشیم که فکر کردن، ما را به راه حل نزدیک نمیکند، اما به نظر میرسد که طبیعی است، همانطور که باید باشد.
وقتی میبینیم شخصی میگوید: “تلاش برای حل این مشکل با فکر کردن درباره آن، شبیه تلاش برای شخم زدن مزرعه با سر است”، یک تجربه از یک شبکه ارتباطی به دیگری منتقل میشود- چیزی که معمولا به آن بینش[۲] میگوییم. رابطه غیرقراردادی بین دو شبکه، اگر ما را به این دیدگاه سوق دهد که فکر کردن درباره این مشکل به همان اندازه که فکر میکردیم ضروری نیست، ممکن است اقدامهای بعدی ما را تحت تأثیر قرار دهد.
سفارش این کتاب
تجزیهوتحلیل پیشین استعارهها (تشبیه ها) بر اساس RFT، صرفا یک ساختار فکری یا یک مدل مفهومی نیست. این موضوع به تدریج از طریق مطالعات آزمایشی به موازات مطالعات همانندیها (آنالوگیها) تکامل پیدا کرده است (استوارت و بارنز-هولمز، ۲۰۰۱، ۲۰۰۸).
مطالب بیشتر:
- دو نیم سازی: اگر اختلال شخصیت مرزی را تجربه میکنید، چگونه میدانید که دونیم سازی انجام شده، یا به پایان رسیده است؟ در این روند چه احساسی دارید؟
- پرسشنامه سازگاری با درد مزمن (ACPQ)
- سلامت روان در محیط شغلی: هفته سلامت روان
- کمال گرایی: کمال گرایی با دستاورد بالا داشتن متفاوت است
- پیامدهای اختلال شخصیت مرزی: روابط عاطفی و عاشقانه
[۱]. Symmetry
[۲]. Insight