دکتر پیمان دوستی

اختلال خود آسیب رسانی غیر خودکشی (Nonsuicidal Self-Injury Disorder)

در بخش سوم نسخه تجدید نظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM 5-TR) که در سال ۲۰۲۲  منتشر شده است، در قسمتی تحت عنوان شرایط برای مطالعه بیشتر، اختلالی به نام اختلال خود آسیب رسانی غیر خودکشی (Nonsuicidal Self-Injury Disorder) دیده می شود.

ترجمه و تلخیص: دکتر پیمان دوستی

در معیار A این اختلال بیان می‌شود، فرد در طی سال گذشته، حداقل ۵ روز یا بیشتر، درگیر آسیب عمدی به سطح بدن خود شده است، به نوعی که ممکن است باعث خونریزی، کبودی یا درد شود (مانند بریدن، سوزش، ضربه زدن با چاقو)، با این انتظار که آسیب فقط منجر به آسیب فیزیکی جزئی یا متوسط شود (یعنی قصد خودکشی وجود نداشته باشد).

توجه داشته باشید که عدم قصد خودکشی یا توسط فرد بیان شده است، یا می توان از رفتاری کرد که فرد انجام می‌دهد و می‌داند که عملش منجر به مرگ نمی‌شود، استنباط کرد.

در معیار B اختلال خود آسیب رسانی غیر خودکشی بیان شده است که فرد با یک یا چند مورد از انتظارات زیر درگیر رفتار آسیب‌رسان به خود می‌شود:

۱. برای رهایی از یک احساس منفی یا حالت شناختی.

۲. برای حل یک مشکل بین فردی.

۳. برای القای حالت احساس مثبت.

توجه داشته باشید که در مدت کوتاهی پس از انجام عمل خود- آسیب رسانی، تسکین یا پاسخ مورد نظر تجربه می شود و فرد ممکن است وابستگی به این الگوهای رفتاری را مکررا نشان دهد.

در معیار C بیان می‌شود که خود آسیب رسانی عمدی حداقل با یکی از موارد زیر همراه است:

۱. مشکلات بین فردی، احساسات یا افکار منفی، مانند افسردگی، اضطراب، تنش، عصبانیت، پریشانی عمومی، یا انتقاد از خود، که در دوره‌ای بلافاصله قبل از عمل خود آسیب رسانی، رخ می دهد.

۲. قبل از درگیر شدن با این عمل، دوره‌ای از تمایل به رفتار مورد نظر وجود دارد که کنترل آن دشوار است.

۳. فکر کردن به خود آسیب رسانی، حتی زمانی که این عمل اتفاق نیوفتاده است.

اختلال رفتار خودکشی (Suicidal Behavior Disorder)

در بخش سوم نسخه تجدید نظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM 5-TR) که در سال ۲۰۲۲  منتشر شده است، در قسمتی تحت عنوان شرایط برای مطالعه بیشتر، اختلالی به نام اختلال رفتار خودکشی یا Suicidal Behavior Disorder (SBD) دیده می شود.

ترجمه و تلخیص: دکتر پیمان دوستی

در معیار A این اختلال بیان می شود، فرد در ۲۴ ماه گذشته، اقدام به خودکشی کرده است. توجه داشته باشید که اقدام به خودکشی، مجموعه‌ای از رفتارهای خود انگیخته توسط فرد است که به منظور پایان دادن به زندگی خود انجام می‌دهد و این اقدامات با رفتارهای خود آسیب رسان غیر خودکشی که در اختلال خود آسیب رسانی غیر خودکشی (Nonsuicidal Self-Injury Disorder) دیده می‌شود، متفاوت است.

در معیار B‌ این اختلال بیان می‌شود که این عمل همانند اختلال خود آسیب رسانی غیر خودکشی به سطح بدن آسیب نمی‌رساند و یا فرد آن را برای القای رهایی از یک احساس منفی یا حالت خلقی مثبت انجام نمی‌دهد، بلکه عمل به منظور پایان رساندن فرد به زندگی‌اش صورت گرفته است.

در معیار C این اختلال عنوان می‌شود، این تشخیص برای افکار خودکشی یا اقداماتی جهت آماده سازی عمل خودکشی صورت نمی‌گیرد و حتما فرد باید طی ۲۴ ماه گذشته، اقدام به خودکشی را انجام داده باشد تا تشخیص اختلال رفتار خودکشی در مورد او صدق کند.

در معیار D اختلال رفتار خودکشی عنوان می‌شود که این عمل نباید در طول دوران دلیریوم یا گیجی آغاز شده باشد.

همچنین در معیار E عنوان می‌شود، برای تشخیص اختلال رفتار خودکشی، اقدام به خودکشی نباید برای یک هدف سیاسی یا مذهبی انجام شده باشد.

مقایسه تاثیر درمان انفرادی و گروهی پذیرش و تعهد بر اختلال حمله وحشت‌زدگی و هراس

این پژوهش با هدف مقایسه تاثیر درمان انفرادی و گروهی ACT بر دو اختلال وحشت‌زدگی و آگورافوبیا صورت گرفت. طرح پژوهشی این مطالعه نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون-پس آزمون با دو گروه آزمایش، بدون گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه مراجعین یکی از کلینیک های روان شناسی شهر تهران در بازه زمانی بهمن ۱۳۹۶ تا خرداد ۱۳۹۷ با تشخیص اختلال وحشت‌زدگی، و آگورافوبیا طبق معیارهای DSM5 و پاسخ به پرسشنامه وحشت‌زدگی و آگورافوبیا Barlow & Zinbarg (1996) بود. نمونه پژوهشی این مطالعه، ۶ نفر برای مداخله انفرادی و ۱۰ نفر برای مداخله گروهی بود که به روش نمونه گیری داوطلبانه، از جامعه مذکور انتخاب شد. مداخله انفرادی برای هر فرد به مدت ۸ جلسه ۶۰ دقیقه‌ای و مداخله گروهی به مدت ۸ جلسه ۱۲۰ دقیقه‌ای به طول انجامید. تجزیه‌ و تحلیل داده‌ها با روش آمار توصیفی و جهت استنباط آنها از تحلیل کوواریانس به وسیله نرم افزار SPSSv.22 استفاده شد. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهندکه درمان‌گروهی پذیرش و تعهد در متغیرهای وحشت‌زدگی، هراس اجتماعی و ترس از مکان‌های شلوغ تاثیر بیشتری نسبت به درمان انفرادی دارد، اما در خصوص ترس‌های درونی، بین درمان‌گروهی و درمان انفرادی تفاوت معناداری یافت نشد. بر اساس این یافته ها می‌توان گفت متغیرهایی که در آنها درمان‌گروهی موثرتر هستند، بیشتر به روابط بین فردی مربوط هستند اما ترس درونی بیشتر به مشکلات فردی معطوف می‌باشد.

ارجاع به این مقاله:

دوستی، پیمان.، قدرتی، گلناز.، ابراهیمی، محمد اسماعیل. (۱۴۰۱). مقایسه تاثیر درمان انفرادی و گروهی پذیرش و تعهد بر اختلال حمله وحشت‌زدگی و هراس. دانش و پژوهش در روان شناسی کاربردی۲۳(۳), ۲۸-۳۷.

دانلود این مقاله

اختلال سوگ طولانی مدت در DSM 5-TR

در نسخه تجدید نظر شده از نگارش پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM5-TR) که در سال ۲۰۲۲ منتشر شد، در فصل مربوط به اختلالات مرتبط با تروما، یک اختلال جدید به نام “اختلال سوگ طولانی مدت/ Prolonged Grief Disorder” به چشم می خورد.

ترجمه و تلخیص: دکتر پیمان دوستی

اختلال سوگ طولانی مدت، یک واکنش سوگ به شکل ناسازگار و طولانی مدت است که پس از گذشت حداقل ۱۲ ماه (برای کودکان و نوجوانان حداقل ۶ ماه) از زمان مرگ فردی که سوگوار با او رابطه نزدیک داشته است، قابل تشخیص می باشد (معیار A). ]توضیح مترجم: سوگواری کمتر از ۱۲ ماه در بزرگسالان و کمتر از ۶ ماه در کودکان و نوجوانان، به عنوان اختلال سوگ طولانی مدت در نظر گرفته نمی شود[. هرچند به طور کلی بازه زمانی ذکر شده به طور قابل اعتمادی سوگ عادی را از سوگی که همچنان شدید و مخرب است متمایز می کند، اما مدت زمان سوگ انطباقی ممکن است به صورت فردی (در افراد مختلف) و بین فرهنگی (در فرهنگ های مختلف) متفاوت باشد.

این وضعیت شامل یک واکنش سوگ مداوم با تمایل یا عطش شدید که اغلب به صورت اندوه شدید یا گریه های مکرر است می باشد و یا ممکن است فرد سوگوار مشغله ذهنی مداوم در خصوص افکار یا خاطرات متوفی داشته باشد، اگرچه در کودکان و نوجوانان، این اشتغال ذهنی ممکن است بر شرایط مرگ متمرکز باشد. این شرایط در اکثر روزها به میزان قابل توجهی وجود دارد (معیار B).

علاوه بر این، از زمان مرگ، حداقل سه (۳) سیمپتوم از هشت (۸) سیمپتومی که در ادامه ذکر می شود، در بیشتر روزها به میزان قابل توجهی از نظر بالینی وجود داشته و حداقل در ماه گذشته، تقریباً هر روز رخ داده است (معیار C).

این سیمپتوم ها شامل از هم گسیختگی هویت از زمان مرگ (مثلاً احساس می‌کند که بخشی از خودش مرده است) (سیمپتوم ۱). احساس ناباوری مشخص در مورد مرگ (سیمپتوم ۲)؛ اجتناب از یادآوری اینکه فرد مرده است (سیمپتوم ۳). درد شدید هیجانی (مانند خشم، احساس گناه و …) پس از مرگ (سیمپتوم ۴)؛ داشتن مشکل در ادغام مجدد روابط و فعالیت های شخصی پس از مرگ (مثلاً مشکلات در تعامل با دوستان، پیگیری علایق یا برنامه ریزی برای آینده) (سیمپتوم ۵)؛ بی حسی هیجانی (عدم یا کاهش قابل توجه تجربه هیجانی) در نتیجه مرگ (سیمپتوم ۶)؛ احساس اینکه زندگی در نتیجه مرگ بی معنی است (سیمپتوم ۷)؛ یا احساس تنهایی شدید در نتیجه مرگ (سیمپتوم ۸).

علائم اختلال سوگ طولانی مدت باید منجر به ناراحتی یا اختلال بالینی قابل توجه در عملکرد اجتماعی، بین فردی، شغلی یا سایر زمینه های مهم در فرد سوگوار شود (معیار D).

مجدد یادآور می شود که اختلال سوگ طولانی مدت اصطلاحی است که برای فردی به کار برده می شود که حداقل ۱۲ ماه (۶ ماه در کودکان و نوجوانان) پس از مرگ فردی که به او نزدیک بوده است، همچنان سوگوار است و این سوگواری منجر به اختلال قابل توجهی در حداقل یکی از زمینه های اجتماعی، بین فردی، شغلی یا دیگر زمینه های مهم زندگی فرد سوگوار شود. لذا سوگواری کمتر از ۱۲ ماه در بزرگسالان و کمتر از ۶ ماه در کودکان و نوجوانان، و همچنین سوگواری ای که منجر به نقص قابل توجه عملکردهای فرد حداقل در یکی از زمینه های زندگی او نشود، به عنوان اختلال سوگ طولانی مدت در نظر گرفته نمی شود.


این مطلب مربوط به تالار سوگ می‌باشد


آسیب کنترل کردن به روابط بین فردی

بسیاری از ما تمایل داریم تا طرف مقابل خودمان را به شیوه ای کنترل کنیم که مطابق خواسته و میل ما فکر، احساس یا عمل کند. ما این کار را به شیوه های مختلف از ابراز خشم، تا نصیحت و بیان جملات محبت آمیز انجام می دهیم تا ذهن خود را به طرف مقابل القا کنیم و او را وادار کنیم به شیوه ای که ما می خواهیم رفتار کند.

هنگام کنترل کردن، ما دو دروغ به خودمان می گوییم. دروغ اول اینکه ما اجازه داریم دیگران را کنترل کنیم و این دروغ موجب می شود ما متحمل بحث و جدل شویم. اما دروغ دوم از دروغ اول هم بزرگتر است، اینکه ما می توانیم دیگران را کنترل کنیم. در واقع، همانطور که ما تمایل نداریم دیگران ما را کنترل کنند، دیگران هم تمایل ندارند تا ما آنها را کنترل کنیم. آنها راهی پیدا می کنند تا خودشان را از مورد کنترل قرار گرفتن رها کنند و تنها دستاورد این کنترل، تیره شدن روابط بین فردی ما با آن شخص می باشد.

در این ویدیو، دکتر پیمان دوستی به بیان این موارد می پردازد.

محتوای این ویدیو انطباق گرفته شده از فورت و ایتون (۲۰۱۴) می باشد.

عاشق شدن و در عشق ماندن

عاشق شدن آسان است، اما در عشق ماندن چطور؟ بسیاری از ما به دلایل مختلف درگیر افسانه هایی در خصوص عشق می شویم و به سادگی فراموش می کنیم که احساس های ما انسان ها درست مثل آب و هوا هستند. حتی در گرم ترین روزهای تابستان هم، ممکن است اندکی سرما مشاهده شود.

برای بسیاری از ما چنین است که وقتی مرحله ماه عسل رابطه مان به پایان می رسد (حدود ۶ ماه الی ۳ سال اول رابطه) و چالش های رابطه بیشتر نمایان می شوند، به این نتیجه می رسیم که باید رابطه عاطفی خود را پایان دهیم، اما از این موضوع که این زمان بهترین فرصت برای ارتقای رابطه عاطفی ماست، غافل می شویم.

در این ویدیو، دکتر پیمان دوستی به شکل مختصر به برخی از شیوه های بهبود رابطه و افسانه های رایج در خصوص روابط عاشقانه اشاره می کند.

محتوای این ویدیو، انطباق گرفته شده از دکتر راس هریس می باشد.

زندان کینه و خشم

آیا تا به حال گرفتار کینه و خشم شده‌اید؟ بسیاری از ما ممکن است نسبت به دیگران کینه داشته باشیم، زیرا آنها ما را ناامید کردند، با ما بد رفتار کردند، به ما اهمیت ندادند، بیشتر از ما به دست آوردند، از ما بهتر بودند یا به ده‌ها دلیل دیگر. رنجش، یک نسخه چسبناک خاص از داستانی است، که به شدت آغشته به خشم، حق به‌جانبی و احساس قویِ بی‌عدالتی می‌باشد.

منبع: کتاب وقتی زندگی ضربه سختی می‌زند/ نوشته راس هریس (۲۰۲۱)

ترجمه نرگس حسینی نیا و پیمان دوستی (۱۴۰۱)

وقتی کینه و خشم، ما را به دام می‌اندازد، تقریباً همیشه ما را به مبارزه‌های خود- شکننده می‌کشاند. در بودیسم، می‌گویند: “کینه و خشم مانند گرفتن یک ذغال داغ است تا آن‌را به سمت دیگری پرتاب کنید.” وقتی ما گرفتار کینه می‌شویم، تنها کاری که انجام می‌دهیم این است که حتی بیشتر از آنچه قبلاً بوده‌ایم، به خود آسیب بزنیم.

هر بار که کینه و خشم ما را به دام می‌اندازد، دوباره احساس آسیب، خشم، بی‌انصافی یا بی‌عدالتی را تجربه می‌کنیم. وقایع در گذشته اتفاق افتاده‌اند، اما وقتی در زمان حال روی آنها تمرکز می‌کنیم، دوباره آن همه درد را احساس می‌کنیم. همانطور که در خشم و نارضایتی خود می‌جوشیم، سرزندگی و نشاط ما از بین می‌رود.

پس پادزهر کینه، خشم و خود-سرزنشی چیست؟ پادزهر آن‌ها “بخشش” است- اما نه بخشش آنطور که ما معمولاً درباره آن فکر می‌کنیم. در مدل ACT، بخشش به معنای فراموش کردن نیست، و همچنین به این معنا نیست که آنچه اتفاق افتاده خوب، قابل توجیه یا بی‌اهمیت بوده است، همچنین شامل گفتن یا انجام کاری به شخص دیگری نیست.

برای درک مفهوم بخشش در ACT، منشا کلمه را در نظر بگیرید. “بخشیدن[۱]” از دو کلمه مجزا گرفته شده‌است: “بخشید” و “قبل”[۲]. بنابراین در ACT، بخشش صرفاً به این معناست که زندگی را به قبل از غلبه کینه و خشم، به خود برگردانید. در مقطعی از گذشته، اتفاق بسیار دردناکی افتاد. یا کاری را انجام دادید که اکنون خود را به خاطر آن سرزنش می‌کنید یا دیگران کاری را انجام داده‌اند که اکنون آنها را به خاطر آن سرزنش می‌کنید. از آن زمان، ذهن‌تان بارها و بارها شما را به سمت آن رویدادها کشانده است تا بارها و بارها درد را همراه با سرزنش، قضاوت و مبارزه احساس کنید.

زندگی شما قبل از اینکه کینه و خشم بر شما حاکم شود چگونه بود؟ آیا به زندگی ادامه می‌دادید و از آن نهایت استفاده را می‌کردید؟ آیا در زمان حال زندگی می‌کردید؟ حتی اگر قبل از اینکه کینه و خشم زندگی‌تان را فرا بگیرد، زندگی‌تان خیلی خوب نبود، حداقل در دود کینه، خشم و خود- سرزنشی گم نمی‌شدید. پس چگونه می‌توانید شفافیت و آزادی زندگی را بدون آن همه دود به خودتان برگردانید؟ در ACT، بخشش کاری است که شما صرفاً برای خودتان انجام می‌دهید. این یعنی به خودتان زندگی‌ای عاری از بار کینه، خشم یا خود-سرزنشی هدیه بدهید.

چگونه این نوع بخشش را پرورش دهیم؟ وقتی ذهن ما داستان‌هایی تولید می‌کند که باعث کینه یا خود- سرزنشی می‌شود، چیزی مثل این بگوییم: متوجه هستم که ذهنم مرا می‌کوبد، خاطره‌ای دردناک دارم، من آگاهم که اکنون احساسی از خشم درون من ایجاد شده است، ذهن من در حال قضاوت من است، یا افکاری در مورد بد بودن دارم.

ما همچنین هنگامی که در زندان کینه و خشم هستیم، جلوی مهربانی خود را می‌گیریم. مهم نیست که کجا تقصیر را به گردن خود بیاندازیم یا کجا به گردن دیگران، ما آسیب می‌بینیم. پس بیایید مهربان باشیم، شفقت داشته باشیم، خودمان را آرام نگه داریم، برای احساساتمان فضا ایجاد کنیم و در آنچه در لحظه رخ می‌دهد، حضور داشته باشیم.


[۱]. forgive

[۲]. “before” & “give”

سه انتخاب متفاوت هنگام چالش های زندگی

به یاد داشته باشید که مهم نیست چالشی که با آن روبرو هستیم، چقدر بزرگ است، ما ناتوان نیستیم، ما انتخاب‌هایی داریم، حتی در سخت‌ترین شرایط، ما همیشه دو یا سه گزینه داریم:

گزینه اول: ترک کردن.

گزینه دوم: بمانید و بر اساس ارزش‌های خود زندگی کنید: هر کاری که می‌توانید انجام دهید، وضعیت را بهبود بخشید، برای دردِ اجتناب‌ناپذیری که همراه آن است فضا ایجاد کنید و با مهربانی خودتان را نگه دارید.

گزینه سوم: بمانید و کارهایی را انجام دهید که یا تفاوتی ایجاد نمی‌کند یا اوضاع را بدتر می‌کند.

منبع: کتاب وقتی زندگی ضربه سختی می زند/ راس هریس (۲۰۲۱)

مترجمان: نرگس حسینی نیا و پیمان دوستی (۱۴۰۱)

 

گزینه اول– ترک‌کردن- همیشه امکان‌پذیرنیست. برای مثال، اگر در زندان یا اردوگاه پناه‌جویان هستید، نمی‌توانید آن‌را ترک کنید. اگر یک بیماری جدی دارید یا یکی از عزیزانتان را از دست داده‌اید، نمی‌توانید به سادگی آن موقعیت را ترک کنید. هر جا بروید مشکل با شما پیش می‌رود. اما در برخی مواقع، ترک موقعیت یک گزینه است- در این صورت، آن‌را به طور جدی در نظر بگیرید. برای مثال، اگر در یک رابطه مسموم، یک شغل افتضاح، یک محله خشونت‌بار هستید، این‌ گزینه را در نظر بگیرید: آیا اگر به جای ماندن، آن موقعیت را ترک کنید، زندگی‌تان غنی‌تر، کامل‌تر و معنادارتر می‌شود؟

حالا اگر نمی‌توانید ترک کنید، نمی‌خواهید ترک کنید، یا ترک را بهترین گزینه نمی‌دانید، پس به گزینه‌های دوم و سوم مراجعه کنید. متأسفانه، برای بسیاری از ما، گزینه سوم  کاملاً طبیعی است: بمانید و کارهایی را انجام دهید که یا تفاوتی ایجاد نمی‌کنند یا اوضاع ‌را بدتر می‌کنند. در موقعیت‌های چالش‌برانگیز، ما گرفتار افکار و احساسات دشوار می‌شویم و به الگوهای رفتاری خود- شکننده روی می‌آوریم که یا ما را گیر می‌اندازند یا اوضاع را بدتر می‌کنند. ممکن است به استفاده بیش از حد از مواد مخدر و نوشیدنی‌های الکلی، دعوا یا کناره‌گیری از عزیزان، ترک بخش‌های مهم زندگی یا بسیاری از رفتارهای خودآسیب‌رسان دیگر روی بیاوریم (من گاهی گرفتار این الگوها شده‌ام، و مطمئنم شما هم چنین کرده‌اید).

بنابراین مسیر زندگیِ بهتر، به وضوح در گزینه دوم قرار دارد: بمانید و بر اساس ارزش‌های خود زندگی کنید و هر کاری که می‌توانید برای بهبود وضعیت انجام دهید. البته، نمی‌توانید انتظار داشته باشید که وقتی در موقعیت واقعاً دشوار هستید، احساس خوشبختی کنید. افکار و احساس‌های دردناکِ زیادی خواهید داشت. پس، قسمت دوم گزینه دو- برای درد اجتناب‌ناپذیر، فضا ایجاد کنید و خودتان را با مهربانی نگه دارید- بسیار مهم است. به همین دلیل است که ما پیش از این وقت گذاشتیم تا این موضوع را یاد بگیریم که چگونه برای افکار، احساس‌ها و خاطرات دردناک فضا ایجاد کنیم، چگونه تاثیر آنها را کاهش دهیم، چگونه به آنها اجازه دهیم بدون اینکه به ما تشنج وارد کنند، حضور داشته باشند، و چگونه به درد خود با مهربانی واقعی پاسخ دهیم. زندگی نلسون ماندلا نمونه‌ای عالی از فرمول چالش در عمل را نشان می‌دهد. او به مدت بیست و هفت سال توسط دولت آفریقای جنوبی در زندان بود. چرا؟ زیرا او جرات مبارزه برای آزادی و دموکراسی و مخالفت با آپارتاید، سیاست رسمی حکومت تبعیض نژادی را داشت. اکنون گزینه اولِ فرمول، به وضوح (از گزینه‌ها) خارج شده بود: او نتوانست زندان را ترک کند بنابراین بیشتر، او گزینه دوم را انتخاب کرد. او برای احساسات دردناک خود فضا ایجاد کرد و بر اساس ارزش‌های خود زندگی کرد: دفاع از آزادی، برابری و صلح. به عنوان مثال، ماندلا در طول هفده سال اول زندان خود در جزیره روبن[۱]، مجبور به انجام کارهای سخت در معدن آهک شد. اما او شرایط را به نفع خود تبدیل کرد. ماندلا می‌دانست که آموزش برای برابری و دموکراسی ضروری است، بنابراین جلسات غیرقانونی را در تونل‌های معدن ترتیب داد که در آن زندانیان به یکدیگر آموزش و تعلیم می‌دادند (بعداً این موضوع به عنوان “دانشگاه ماندلا” شناخته شد).


[۱]. Robben

تمرین لنگر انداختن با فرمول ACE در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (اکت)

چگونه طوفان‌های هیجانی را مدیریت کنیم؟ خب، در زندگی واقعی، وقتی طوفانی به یک شهر ساحلی می‌وزد، همه قایق‌های بندر لنگر می‌اندازند. چرا؟ زیرا اگر این کار را نکنند، آسیب می‌بینند یا در دریا سرگردان می‌شوند. اما حتی زمانی که یک قایق لنگر می‌اندازد، طوفان به طور جادویی از بین نمی‌رود. لنگرها نمی‌توانند آب و هوا را کنترل کنند، اما می‌توانند قایق را تا زمانی که طوفان بگذرد ثابت نگه دارند.

منبع: کتاب وقتی زندگی ضربه سختی می زند/ راس هریس (۲۰۲۱)

مترجمان: نرگس حسینی نیا و پیمان دوستی (۱۴۰۱)

 بنابراین، می‌خواهیم کاری مشابه انجام دهیم- یاد می‌گیریم که چگونه وقتی طوفان‌های هیجانی در درون ما موج می‌زند، « لنگر را رها کنیم ».

 

فرمول ACE: تصدیق (A)، ارتباط (C)، پیوند (E)

تمرین‌ لنگر انداختن می‌توانند به اندازه ده ثانیه یا ده دقیقه کوتاه باشند و شما می‌توانید آن را در هر زمان و هر مکان انجام دهید. فرمول ACE برای لنگر انداختن را می توان به عنوان یکی از تمرین های مایندفولنس (توجه آگاهی/ ذهن آگاهی) در نظر گرفت که در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد استفاده می شود. لنگر انداختن از فرمول ساده “ACE” استفاده می‌کند:

A: افکار و احساسات خود را تصدیق[۱] کنید؛

C: با بدن خود ارتباط[۲] برقرار کنید؛

E: با کاری که انجام می‌دهید پیوند[۳] بخورید.

بیایید همین حالا فرمول ACE را امتحان کنیم. می‌توانید این تمرین را بدون توجه به احساسی که دارید انجام دهید- خوشحال یا غمگین، مضطرب یا عصبانی، خنثی یا بی‌حس.

فرمول ACE در عمل

A: افکار و احساسات خود را‌‌  تصدیق کنید

بی‌صدا و مهربانانه هر آنچه که در درون‌تان «جریان دارد» را تصدیق کنید: افکار، احساس‌ها، هیجان‌ها، خاطرات، حس‌ها، تمایلات. با صراحت و کنجکاوی مثل یک کودک، به آنچه در دنیای درونی شما می‌گذرد توجه کنید. به سرعت بدن خود را برای یافتن احساس‌ها و حس‌ها اسکن کنید و توجه داشته باشید که چه نوع افکاری از سرتان می‌گذرد. بهتر است که این کار را با عباراتی مانند “من متوجه ………… هستم” یا “من ……… دارم” انجام دهید. مثلا ممکن است با خود بگویید من متوجه اضطراب هستم، من احساس غم دارم، من متوجه بی‌حسی هستم، من افکار ترسناکی دارم، من متوجه شدم ذهنم وسواس دارد، یا من فکری در مورد اینکه آدم بدی هستم دارم.

افکار و احساس‌های خود را بدون قضاوت، جنگ یا تلاش برای خلاص شدن از شر آنها تصدیق کنید. شما فقط تصدیق می‌کنید که- در حال حاضر، در این لحظه- آنها اینجا هستند.

C: با بدن خود  ارتباط برقرار کنید

در حالی که همچنان به تصدیق افکار و احساس‌های خود ادامه می‌دهید، با بدن فیزیکی خود ارتباط برقرار کنید. برخی یا همه پیشنهادهای زیر را امتحان کنید یا سعی کنید روش خودتان را برای انجام این کار پیدا کنید:

  • به آرامی پاهای خود را به زمین فشار دهید.
  • به آرامی کمر و ستون فقرات خود را صاف کنید.
  • به آرامی نوک انگشتان خود را به هم فشار دهید.
  • به آرامی دست‌ها یا گردن خود را بکشید یا شانه‌های خود را بالا بیاورید.

اگر بیماری مزمن یا آسیب دیدگی، محدودیت‌هایی برای حرکت بدن‌تان ایجاد کرده است، این تمرین را مطابق با آن تطبیق دهید. رادا به دلیل فیبرومیالژیا و درد شدید در قسمت بالایی بدن، از بیشتر حرکات بالا اجتناب کرد، اگرچه می‌توانست پاهایش را به زمین فشار دهد. ما با هم به این جایگزین‌ها رسیدیم:

  • به آرامی و با ملایمت نفس بکشید و دم و بازدهم انجام دهید.
  • به آرامی و با ملایمت، موقعیت خود را در صندلی طوری تنظیم کنید که راحت‌تر باشید.
  • به آرامی و با ملایمت چشمان خود را از این طرف به سمت دیگر حرکت دهید.
  • به آرامی و با ملایمت ابروهای خود را بالا بیاورید و سپس آنها را پایین بیاورید.

خلاق باشید؛ هر چیزی که به شما کمک کند با بدن خود ارتباط برقرار کنید کافی است. همانطور که این کار را انجام می‌دهید، سعی نکنید از آنچه در دنیای درونی‌تان اتفاق می‌افتد فرار یا اجتناب کنید و یا حواس خودتان را پرت کنید. همچنین سعی نکنید از شر افکار و احساسات دشوار خلاص شوید (به یاد داشته باشید: لنگرها طوفان را از بین نمی‌برند). هدف این است که از افکار و احساس‌های خود آگاه بمانید، حضور آنها را تصدیق کنید و در عین حال با بدن خود ارتباط برقرار کنید و آن‌را فعالانه حرکت دهید. چرا؟ زیرا می‌توانید کنترل بیشتری بر اعمال فیزیکی خود به دست آورید– بر کارهایی که با بازوها، دست‌ها، ساق‌ها، پاها، صورت و دهان خود انجام می‌دهید. تلاش برای کنترل افکار و احساس‌ها اغلب با شکست مواجه می‌شود یا مشکلات جدیدی ایجاد می‌کند. در عین حال، کنترل اعمال فیزیکی به شما امکان می‌دهد تا حین طوفان هیجانی، به طور مؤثر عمل کنید.

E: با کاری که انجام می‌دهید پیوند بخورید

اکنون که افکار و احساس‌های خود را تصدیق می‌کنید و با بدن خود ارتباط برقرار کردید، موقعیت خود را نیز درک کنید و توجه خود را دوباره بر روی فعالیتی که انجام می‌دهید متمرکز کنید. برخی یا همه پیشنهادهای زیر را امتحان کنید یا سعی کنید روش خودتان را برای انجام این کار پیدا کنید:

  • به اطراف اتاق نگاه کنید و به پنج چیز که می‌توانید ببینید توجه کنید.
  • به سه یا چهار چیزی که می‌توانید بشنوید توجه کنید.
  • توجه داشته باشید که چه چیزی را می‌توانید بو یا مزه کنید یا در داخل بینی یا دهان خود حس کنید.
  • به کاری که انجام می‌دهید توجه کنید.
  • تمرین را با توجه کامل به فعالیتی که انجام می‌دهید پایان دهید.

ایده این است که به آرامی سه یا چهار بار چرخه ACE را طی کنید و آن‌را به یک تمرین دو تا سه دقیقه‌ای تبدیل کنید.

لنگرها طوفان‌ها را کنترل نمی‌کنند

گاهی اوقات وقتی افراد را به این تمرین دعوت می‌کنم، آنها شکایت می‌کنند، “این تمرین کاری نمی‌کند!” بنابراین می‌پرسم: “منظورتان چیست؟” آنها معمولاً با چیزهایی مانند این پاسخ می‌دهند: «احساس بهتری ندارم. این کار باعث نمی‌شود که این احساس‌ها از بین بروند.” من توضیح می‌دهم همانطور که لنگرها طوفان‌ها را کنترل نمی‌کنند، فرمول ACE راهی برای کنترل احساس‌های شما نیستند.

اهداف لنگر انداختن این موارد هستند:

  • کنترل بیشتری بر اعمال فیزیکی خود به دست آوریم تا بتوانیم زمانی که افکار و احساس‌های دشوار ظاهر می‌شوند، موثرتر عمل کنیم،
  • برای کاهش ضربه و تاثیر افکار و احساس‌ها: وقتی ما هشیارانه از افکار و احساس‌های خود آگاه هستیم، آنها نمی‌توانند ما را کنترل کنند، اما هنگامی که ما در حالت خلبان خودکار هستیم، ما را مانند عروسک خیمه شب بازی به اطراف تکان می‌دهند،
  • برای قطع نگرانی، نشخوار فکری، وسواس فکری یا هر چیز دیگری که با آنها در ذهن‌مان گم می‌شویم،
  • برای قطع رفتارهای مشکل‌ساز، مانند دعوا و مشاجره با عزیزان، کناره‌گیری و پنهان شدن از آنها، یا استفاده نامناسب از مواد مخدر و الکل، و
  • برای اینکه به ما کمک می‌کند تا زمانی که افکار و احساس‌ها ما را از عملی که انجام می‌دهیم بیرون می‌کشد، دوباره تمرکز کنیم و با آن عمل پیوند بخوریم.

[۱]. acknowledge

[۲]. connect

[۳]. engage

پروانه مرکز تخصصی مشاوره ازدواج و خانواده

کلینیک روان شناسی و مشاوره پذیرش و تعهد، در تاریخ ۲۲ شهریور ماه سال ۱۴۰۱، پروانه مرکز تخصصی مشاوره ازدواج و تحکیم خانواده را از وزارت ورزش و جوانان و سازمان نظام روان شناسی و مشاوره دریافت نمود.

لذا، هموطنان عزیز می توانند از خدمات تخصصی مربوط به حوزه ازدواج و تحکیم خانواده در کلینیک پذیرش و تعهد بهره مند شوند.